لوگو اجیلیتی
استراتژی محصول

چطور در 2025 یک استراتژی محصول بسازیم که واقعاً نتیجه بدهد؟

6 روز پیش
زمان مطالعه:
14 دقیقه

حتی بهترین تیم‌های محصول هم گاهی در هیاهوی ساخت ویژگی‌های جدید، هدف اصلی را گم می‌کنند. همه چیز از «نقشه‌ راه» شروع می‌شود، اما بدون استراتژی محصول، این مسیر فقط به کار بیشتر منتهی می‌شود؛ نه به موفقیت واقعی.

در این مقاله، با نگاهی شفاف و کاربردی به اصول ساخت یک Product Strategy مؤثر می‌پردازیم و یاد می‌گیریم چطور محصولی بسازیم که معنا دارد، ارزش واقعی خلق می‌کند و واقعاً بر بازار خود تأثیر می‌گذارد. مثال انتهایی این مقاله خیلی چیزها را روشن خواهد کرد!

استراتژی محصول چیست؟

اگر اجازه دهید می‌خواهم از همین ابتدا یک موضوع را روشن کنم: استراتژی توسعه محصول فقط یک نقشه راه یا فهرستی از فیچرهایی که قصد دارید برای محصولتان بسازید نیست. استراتژی محصول یک چراغ راه در دل تاریکی‌هاست که تیم شما، محصول شما و اهداف تجاری شما را هم‌راستا می‌کند.

این استراتژی قرار است به سؤالات بزرگی پاسخ دهد:

  • محصول را برای چه کسانی قرار است بسازیم؟

  • چه مشکلی را داریم حل می‌کنیم؟

  • چرا مهم است که حالا توسعه این محصول بپردازیم؟

توجه کنید که در سال 2025، تدوین استراتژی محصول دیگر از «ردیف‌کردن یک سری موارد و فیچرهای خوب» گذشته است و مسئله «خلق ارزش واقعی برای مشتری» اهمیت پیدا کرده است. بنابراین، جنگ بر سر موفقیت چیزی شبیه به یک «راز بقا» شده است.

فضای دیجیتال سریع‌تر از همیشه در حال تحول است. هوش مصنوعی نحوه ساخت و استفاده از محصولات را دگرگون کرده. بازارها پر از محصولات با ویژگی‌های مشابه شده‌اند. انتظارات مشتریان به‌شدت بالا رفته است.

بدون یک استراتژی واضح، شما در حال پرتاب تیرهایی در تاریکی هستید و خیلی هم امید دارید که چیزی بر هدف بنشیند!

یک استراتژی محصول محکم به شما کمک می‌کند:

  • به حواس‌پرتی‌هایی که سعی دارند مسیرتان را منحرف کنند نه بگویید

  • اولویت‌بندی را بر اساس یک هدف مشخص انجام دهید

  • چیزهایی بسازید که مردم واقعاً به آنها نیاز دارند

  • به فکر تأثیرگذاشتن و خلق ارزش واقعی باشید، نه فقط انجام یک سری فعالیت

«چشم‌انداز»، «استراتژی» و «نقشه راه»: لطفاً دیگر این‌ها را با هم قاطی نکنید

استراتژی محصول

خیلی از تیم‌ها چشم‌انداز / Vision، استراتژی / Strategy و نقشه راه / Roadmap را به‌جای هم به کار می‌برند که این موضوع، حرکت در مسیر پیشرفت را کند می‌کند.

بیایید برای همیشه این مفاهیم را از هم جدا کنیم:

چشم‌انداز = به کجا می‌خواهیم برسیم

چشم‌انداز محصول شما همان آرزوی بزرگ شماست. تصویری از آینده‌ای که می‌خواهید خلق کنید. بلندمدت، جسورانه و الهام‌بخش است. در واقع همان «چرایی» پشت هر چیزی است که می‌سازید.

یک مثال: «در دسترس قراردادن طراحی برای همه» — چشم‌انداز محصول Figma (یکی از ابرقدرت‌های حوزه طراحی)

استراتژی = چطور به آنجا می‌رسیم

استراتژی محصول برنامه‌ای است که مشخص کنیم برای چه کسی داریم محصول می‌سازیم، چه مشکلی را قرار است حل کند و چطور باید در این راه برنده شویم. Strategy، پل بین چشم‌انداز و اجراست.

نقشه راه = قدم بعدی چیست

نقشه راه، یک جدول زمانی از اقدامات فعلی و آتی ماست؛ یعنی ویژگی‌ها، بهبودها یا آزمایش‌هایی که تا اینجا انجام داده و قرار است در آینده نیز اجرا کنیم. Roadmap باید انعطاف‌پذیر باشد، به استراتژی وصل باشد و به طور مستقیم از فیدبک‌های مشتری و بازار تغذیه شود.

یک مثال ساده:

چشم‌انداز: ایجاد بستری برای به‌اشتراک‌گذاری و مدیریت دانش که به هر تیمی کمک کند سریع‌تر یاد بگیرند و بهتر تصمیم بگیرند.

استراتژی: تمرکز بر تیم‌های کوچک و استارتاپ‌ها، طراحی رابط کاربری ساده و جذاب و امکان قابلیت اتصال با ابزارهای معروف مثل Slack و Notion برای تمایز در بازار.

نقشه راه:

  • سه‌ماهه اول: ساخت MVP با قابلیت ساخت داک، تگ‌گذاری و جستجوی سریع

  • سه‌ماهه دوم: افزودن قابلیت همکاری هم‌زمان / Real-time Collaboration

  • سه‌ماهه سوم: اتصال به Slack و افزودن داشبورد تحلیلی

وضوح مسیر رشد محصول را یک ویژگی لوکس نبینید. شفاف‌بودن مسیر، پایه تفکر حرفه‌ای در توسعه محصول است.

5 ستون اصلی یک «استراتژی محصول برنده»

استراتژی محصول ما نباید فقط در ظاهر قشنگ به نظر برسد. بلکه باید واقعاً کار کند. این پنج ستون برای حرفه‌ای شدن Product Strategy کاملاً حیاتی‌ هستند و کمک می‌کنند اولویت‌گذاری درست و ارزشی حقیقی ایجاد کنیم.

5 ستون اصلی استراتژی محصول

  1. تعیین بازار هدف: واقعاً برای چه کسی می‌سازیم؟

محصولات عالی نیاز به دقت خارق‌العاده دارند. ما باید دقیق بدانیم مشتری ایده‌آل‌مان کیست. قطعاً «همه آدم‌ها» مشتری موردنظر ما نیستند. باید به دردها، نیازها، رفتار و شرایط زندگی آنها آگاهی عمیقی داشته باشیم.

شفافیت و دقت زیاد یعنی رسیدن به تناسب محصول-بازار / Product-Market Fit. گنگ بودن منجر به هدردادن زمان و انرژی می‌شود.
  1. تعیین ارزش پیشنهادی منحصربه‌فرد / UVP: چرا باید ما را انتخاب کنند؟

Unique Value Proposition آن چیز خاصی است که بهتر از هر کس دیگری آن را انجام می‌دهیم. UVP باید واضح بگوید چطور مشکل اصلی مخاطب را متفاوت‌تر و بهتر از بقیه حل می‌کنیم.

باید بدون کلی‌گویی و بدون وعده‌های پوچ، به طور دقیق تعیین کنیم چرا کاربران باید به ما اهمیت بدهند.

  1. تعیین اهداف تجاری: موفقیت برای ما به چه معنی است؟

اگر جزو آن دسته از کسب‌وکارهایی هستید که واقعاً برای محصول خود و هزینه‌ای که برای آن می‌کنید ارزش قائل هستید، پس محصولتان باید نتیجه بدهد. پس استراتژی شما باید به خروجی‌های تجاری قابل‌اندازه‌گیری وصل شود؛ مثل:

  • افزایش درآمد و حفظ مشتری

  • ورود به یک بخش جدید از بازار

  • کاهش هزینه یا افزایش بهره‌وری

اگر استراتژی محصول شما به اهداف تجاری‌تان وصل نیست، دارید مسیر اشتباهی می‌روید.
  1. تصمیم‌گیری مبتنی بر داده: چیزی که یاد می‌گیریم و به آن عمل می‌کنیم

استراتژی‌های مدرن جهان امروز، اصلاً قطعی و ثابت نیستند؛ بلکه بسیار پویا و سرزنده‌ هستند؛ بنابراین حتماً باید از داده‌های کمی و کیفی برای اصلاح و تکامل تصمیم‌هایمان استفاده کنیم.

مثلاً موارد زیر در دقیق‌تر کردن استراتژی محصول ما بسیار کمک می‌کنند:

  • دیتاهای حاصل از مصاحبه با مشتریان در مراحل مختلف توسعه محصول

  • تحلیل رفتار کاربران و نحوه برخورد آنها با هر یک از اجزای محصول ما

  • دیتاهایی شفاف از روندهای بازار برای برنامه‌ریزی و تخمین‌های دقیق‌تر در استراتژی

استراتژی قوی فقط برنامه‌ریزی نیست، بلکه گوش‌دادن و دیدن اتفاقات پیرامون هم هست.
  1. هم‌راستا بودن استراتژی با اجرا: واقعاً می‌توان آن را پیاده کرد؟

حتی بهترین استراتژی‌ها هم اگر تیم نتواند آن را اجرا کند، شکست می‌خورد. استراتژی باید با توانایی‌ها، منابع، زمان‌بندی و تکنولوژی تیم ما هماهنگ باشد.

استراتژی محصول باید بلندپروازانه و درعین‌حال واقع‌بینانه باشد. استراتژی بدون اجرا، فقط یک رویاست.

انواع استراتژی های محصول

انواع استراتژی های محصول

در این بخش می‌خواهیم به استراتژی‌هایی بپردازیم که حکم تحقیقات بازار و پیش‌طراحی محصول را دارند و باید پیش از ارائه محصول به بازار، حتماً توسط تیم محصول و تیم توسعه کسب‌وکار تحلیل و بررسی شوند.

در اغلب موارد، شرکت‌ها با توجه به جایگاه خود در بازار، انتخاب مخاطبان هدف و اهداف تجاری خود می‌توانند یکی از انواع استراتژی توسعه محصول را انتخاب کنند:

در اینجا تمرکز بر افزایش سهم بازار در بخش‌هایی است که شرکت در حال حاضر در آن بازار وجود دارد.

مثلاً:

  • ارائه تخفیف‌ها و پیشنهادهای ویژه برای جذب مشتریان رقبا

  • بهینه‌سازی تجربه کاربری برای افزایش نرخ بازگشت کاربران

  • استفاده از تبلیغات هدفمند برای افزایش آگاهی از برند / Brand Awareness در میان مشتریان فعلی

در اینجا تمرکز بر معرفی ویژگی‌های جدید یا محصولات تازه برای پاسخ به نیازهای در حال تغییر مخاطبان هدف است.

مثلاً:

  • افزودن قابلیت چت گروهی در یک اپلیکیشن پیام‌رسان

  • ارائه نسخه موبایل برای یک ابزار تحت وب

  • طراحی محصول جدید بر پایه بازخورد کاربران فعلی

در اینجا هدف ورود به بخش‌های جدید بازار یا مناطق جغرافیایی تازه برای افزایش دامنه مشتریان شرکت است.

مثلاً:

  • ارائه نسخه انگلیسی یا چندزبانه یک محصول برای ورود به بازارهای بین‌المللی

  • بازاریابی برای گروه‌های سنی یا شغلی جدید

  • توسعه محصول استراتژیک برای استفاده در صنایع متفاوت تر از قبل (مثلاً از آموزش به سلامت)

در اینجا هدف، توسعه محصولات جدید برای بخش‌های جدید بازار به‌منظور کاهش وابستگی به یک محصول یا بازار خاص است.

مثلاً:

  • یک برند نرم‌افزاری که وارد حوزه سخت‌افزار می‌شود

  • ساخت یک اپلیکیشن جدید و کاملاً متفاوت از محصول اصلی برای مشتریان هدف متفاوت

  • ارائه خدمات B2B (بیزینس به بیزینس) در کنار خدمات B2C (بیزینس به مشتری)

هدف در این استراتژی ارائه محصول با قیمت پایین‌تر نسبت به رقباست.

مثلاً:

  • کاهش هزینه‌های تولید از طریق بهینه‌سازی زیرساخت‌های فنی

  • ارائه نسخه ساده‌تر و ارزان‌تر برای بازارهای حساس به قیمت

  • قیمت‌گذاری نفوذی (ورود به بازار با حاشیه سود کم و قیمت پایین‌تر از رقبا) برای جذب مشتری جدید

هدف در اینجا ایجاد تمایز در کیفیت و عملکرد بالاتر محصول ارائه‌شده است.

مثلاً:

  • افزایش عملکرد محصول نسبت به رقبا از طریق انجام تست‌های معتبر و رفع ایرادها

  • تمرکز بر طراحی حرفه‌ای‌تر و تجربه کاربری سطح بالاتر

  • ادغام تکنولوژی‌های پیشرفته برای حل مشکلات پیچیده مشتریان

برای بررسی مدل‌ها و نمونه‌های بیشتر از انواع استراتژی‌های محصول، به جدول زیر توجه کنید.

نوع استراتژی

هدف اصلی

مثال‌های کاربردی

نفوذ در بازار
Market Penetration

افزایش سهم در بازار موجود

راه‌اندازی باشگاه مشتریان با امتیاز وفاداری

تست A/B در کمپین‌های تبلیغاتی برای بهینه‌سازی نرخ تبدیل

افزایش زمان حضور کاربران با امکانات تعاملی بیشتر

توسعه محصول
Product Development

افزودن ویژگی‌های جدید برای رفع نیازهای فعلی یا نوظهور مشتریان

اضافه‌کردن قابلیت دستیار هوش مصنوعی به ابزار فعلی

طراحی نسخه بدون تبلیغات با اشتراک ماهانه

عرضه API برای توسعه‌دهندگان شخص ثالث

گسترش بازار
Market Expansion

ورود به بازارهای جغرافیایی یا بخش‌های مشتری جدید

ارائه نسخه آفلاین محصول برای مناطق با دسترسی ضعیف به اینترنت

شراکت با برندهای محلی در بازارهای جدید

تحلیل فرهنگ بازار هدف قبل از ورود

تنوع‌بخشی
Diversification

کاهش ریسک از طریق ورود به بازارهای جدید با محصولات متفاوت

ورود یک اپلیکیشن مالی به حوزه آموزش مالی نوجوانان

توسعه محصول فیزیکی مکمل اپلیکیشن فعلی

سرمایه‌گذاری روی کسب‌وکارهای مکمل

رقابت قیمتی
Cost Competition

ارائه محصول با قیمت پایین‌تر نسبت به رقبا

ایجاد مدل Freemium با امکانات محدود رایگان

استفاده از تکنولوژی متن‌باز برای کاهش هزینه توسعه

ارائه بسته‌های اشتراکی گروهی یا خانوادگی

تمایز کیفیتی
Quality Differentiation

برجسته‌سازی کیفیت و عملکرد بالاتر محصول

گواهی‌نامه‌های کیفیت بین‌المللی مثل ISO

ارائه پشتیبانی اختصاصی VIP Support

 انتشار گزارش‌های شفاف به کاربر از نتایج عملکرد او

نوآوری در مدل کسب‌وکار
Business Model Innovation

بازآفرینی روش درآمدزایی یا ساختار ارائه ارزش

ایجاد یک بازار درون‌برنامه‌ای برای کاربران تولیدکننده محتوا

فروش اشتراک مبتنی بر مصرف واقعی (pay-as-you-go)

تبدیل محصول به پلتفرم همکاری چندجانبه

استراتژی سبز یا مسئولیت اجتماعی
Green/Product Ethics Strategy

پاسخ‌گویی به دغدغه‌های محیط‌زیستی یا اجتماعی کاربران

طراحی بسته‌بندی قابل بازیافت یا دیجیتال

پشتیبانی از خیریه‌ها با بخشی از درآمد هر خرید

گزارش‌دهی سالانه به مشتریان درباره توجه به محیط زیست

چطور یک استراتژی محصول بسازیم که واقعاً نتیجه بدهد

حرف‌زدن درباره استراتژی توسعه محصول ساده است، اما ساختن استراتژی‌ای که تیم ما را یکپارچه و هم‌راستا کند و کمک کند تصمیم‌های بهتری بگیریم که منجر به خروجی‌های واقعی شود، یک مهارت جدی است.

در ادامه به توضیح یک روش مرحله‌به‌مرحله برای ساختن استراتژی محصول می‌پردازیم تا مقاله از سطح تئوری عبور می‌کند و وارد عمل شود:

مرحله ۱: از چشم‌انداز محصول شروع کن

استراتژی برای بناشدن باید تکیه‌گاهی محکم داشته باشد. پس یک چشم‌انداز واضح، الهام‌بخش و بلندمدت تعریف کن؛ چیزی که همه تیم برای رسیدن به آن تلاش کنند.

چند نمونه:

  • تبدیل کار تیمی به تجربه‌ای بدون اصطکاک

  • ساده‌سازی مدیریت دانش در کسب‌وکارهای کوچک

  • ساده‌کردن مستندسازی‌ها برای تیم‌های غیر تکنیکال

  • ایجاد فضای همکاری بدون ایمیل

  • دموکراتیزه کردن دانش سازمانی

  • اتصال تمام داده‌های پروژه در یک منبع مرکزی

مرحله ۲: مشتری را عمیقاً بشناس

برای این کار، تحقیق کاربر / User Research انجام بده. با کاربران واقعی مصاحبه کن، ببین چطور از محصول استفاده می‌کنند، دردها و هدف‌هایشان را پیدا کن و برای مشتریان خود پرسوناهای مختلف را تعیین کن.

چند نمونه:

  • چرا کاربران در لحظه تصمیم‌گیری، فرایند را رها می‌کنند؟

  • آیا کاربر به دنبال سادگی است یا امکانات حرفه‌ای مانند شخصی‌سازی کردن؟

  • آیا تیم‌های کوچک ابزارهایی با یادگیری سریع را ترجیح می‌دهند؟

  • مشخص شده است که بیشتر کاربران از پیچیدگی داشبورد شکایت دارند.

  • کاربرهای جدید نمی‌دانند از کجا باید شروع کنند

مرحله ۳: فضای مسئله را ترسیم کن

قبل از رفتن به سراغ راه‌حل‌ها، مشخص کن دقیقاً داری چه مشکلی را حل می‌کنی. این مشکلات را با جمع‌آوری داده‌ها از تحقیقات خود تأیید یا رد کن و مسائلی را که واقعاً ارزش حل‌کردن دارند را اولویت بده.

چند نمونه:

  • کاربر نمی‌داند کدام ویژگی واقعاً به دردش می‌خورد

  • فرایند طولانی ثبت‌نام باعث ریزش کاربران شده است

  • کاربران در پیداکردن اسناد مرتبط مشکل دارند

  • همکاری تیمی بین دپارتمان‌ها دچار ایراد شده است

  • داده‌ها پراکنده‌اند و قابلیت جستجو وجود ندارد

  • کاربران نمی‌توانند سادگی و قدرت ابزار را هم‌زمان داشته باشند

مرحله ۴: ارزش پیشنهادی منحصربه‌فرد را مشخص کن

باید دقیق بگویی چرا محصولت خاص است. چه چیزی ارائه می‌کنی که بقیه نمی‌توانند؟ چرا کاربر باید به محصول تو اهمیت بدهد یا از دیگر رقبا مهاجرت کند و به محصول تو روی آورد؟

چند نمونه:

  • ما تنها ابزاری هستیم که بدون نیاز به آموزش، می‌توان با آن سندهای تعاملی ساخت.

  • تنها ابزاری که بر بازار فارسی و ارائه پشتیبانی محلی تمرکز دارد.

  • تنها ابزاری که اسناد و نمودارها را در یک فضا ترکیب می‌کند.

  • رابط کاربری کاملاً فارسی با پشتیبانی ۲۴ ساعته

  • ادغام مستقیم با پیام‌رسان‌های مختلف

  • مدیریت دانش بدون نیاز به آموزش قبلی

مرحله ۵: استراتژی را با اهداف کسب‌وکار هم‌راستا کن

هر استراتژی باید به یک هدف تجاری بزرگ‌تر خدمت کند؛ مثل رشد درآمد، افزایش سهم بازار، حفظ مشتریان و... . استراتژی محصول تو هم باید مستقیماً به این نتایج وصل شود.

چند نمونه:

  • افزایش نرخ تبدیل نسخه رایگان به پولی

  • ورود شرکت ما به بازار محصولات SaaS میان‌رده

  • افزایش نرخ نگهداشت مشتری تا ۳۰٪

  • کاهش زمان آموزش نیروی جدید از ۵ روز به ۲ روز

  • گسترش بازار B2B به شرکت‌های کمتر از ۵۰ نفر

  • دستیابی به درآمد 1 میلیارد تومانی از پلن حرفه‌ای

مرحله ۶: اولویت‌بندی کن و یک نقشه راه استراتژیک بساز

بر اساس تمام یافته‌هایت، ایده‌ها را اولویت‌بندی کن و یک نقشه راه استراتژیک بساز. این نقشه فقط یه لیست از بخش‌هایی که می‌خواهی بسازی نیست، بلکه مسیر رسیدن به ارزش‌های واقعی است.

چند نمونه:

  • الان روی بهبود تجربه کاربری تمرکز کنیم، بعد قابلیت اشتراک‌گذاری را اضافه کنیم

  • آزمایش MVP نسخه موبایل در سه‌ماهه بعدی

  • سه‌ماهه اول: راه‌اندازی نسخه دسکتاپ

  • سه‌ماهه دوم: افزودن ابزار رسم نمودار

  • سه‌ماهه سوم: انتشار اپلیکیشن موبایل

  • سه‌ماهه چهارم: اتصال به ابزارهای محبوب مانند Slack و Trello

مرحله ۷: اعتبارسنجی، آزمایش و تکرار را فراموش نکن

استراتژی خوب یک استراتژی زنده است! به دنبال کشف و شهود مستمر باش، نمونه‌سازی و داده‌پردازی کن و فرضیه بساز و آزمایش کن و سریعاً یاد بگیر. اجایل باش!

چند نمونه:

  • هر دو هفته یک تست کاربری انجام بده

  • نرخ ریزش را بعد از هر انتشار/آپدیت اندازه بگیر

  • آزمایش پروتوتایپ محصول (نسخه اولیه) را با ۸ کاربر هدف انجام بده

  • با ابزار Hotjar داده‌های رفتار کاربر را تحلیل کن

  • اگر نرخ ریزش مرحله‌ای زیاد است Flow ثبت‌نام کاربران را بهبود بده

  • با کاربران تازه ثبت‌نام‌شده مصاحبه هفتگی ترتیب بده

یک مطالعه موردی: استراتژی محصولی که بازی را تغییر داد

نمونه ای از استراتژی محصول

به داستان واقعی زیر درباره شرکت فیگما، غول بازار طراحی توجه کنید:

شرکت: فیگما / Figma

فیگما فقط یک ابزار طراحی نساخت، بلکه تعریف تازه‌ای از همکاری درون تیمی در پروسه طراحی ارائه داد. در ادامه، تصمیمات کلیدی استراتژی محصول این شرکت را بررسی می‌کنیم که چطور باعث موفقیت چشمگیر آن شدند.

  1. چشم‌انداز روشن محصول

«طراحی را برای همه در دسترس کنیم.»

فیگما با یک چشم‌انداز جسورانه و فراگیر شروع کرد. به‌جای ساخت یک نرم‌افزار دسکتاپ دیگر، دنیایی را تصور کردند که در آن هر کسی، چه طراح یا غیر طراح، بتواند از هرجایی که حضور دارند در فرایند طراحی شرکت کند.

  1. شناخت عمیق از نیازهای کاربران

فیگما مشکلات ابزارهایی مثل Sketch و Adobe XD را شناسایی کرد:

  • اشتراک‌گذاری فایل‌ها دشوار بود.

  • همکاری اعضای تیم نیازمند ابزارهای جداگانه‌ای مثل InVision یا Slack بود.

  • کنترل نسخه‌ها گیج‌کننده و پر خطا بود.

فیگما با تیم‌های واقعی طراحی و مدیران محصول صحبت کرد و چیزی ساخت که دقیقاً به کارشان می‌آمد: ویرایش هم‌زمان و آنلاین (ابری)، یک چیزی شبیه  Google Docs اما برای کار طراحی.

  1. ارزش پیشنهادی منحصربه‌فرد

تفاوت‌های کلیدی فیگما:

  • همکاری هم‌زمان اعضای تیم روی یک پروژه و مبتنی بر فضای ابری

  • اجرا روی تمام پلتفرم‌ها از طریق مرورگر

  • کاربری راحت برای اعضای غیرفنی تیم‌ها مثل مدیر محصول، توسعه‌دهنده، دیجیتال مارکتر و...

این‌ها فقط یک فیچر نبودند؛ بلکه حرکت‌های استراتژیکی بودند که توانست طیف گسترده‌تری از کاربران را جذب خود کند.

  1. هم‌راستایی با اهداف کسب‌وکار

فیگما به دنبال آمارهای ظاهری و فریبنده نبود. بلکه روی موارد زیر تمرکز داشت:

  • افزایش استفاده تیم‌ها از محصول، نه فقط ثبت‌نام‌های فردی

  • رشد ارگانیک تعداد کاربران از طریق همکاری و اشتراک‌گذاری

  • ترغیب کاربرانی که به‌صورت رایگان از محصول استفاده می‌کردند به خرید پلن‌های پولی با نشان‌دادن یک مسیر ارتقای واضح

  1. اجرای هماهنگ با استراتژی

از نسخه بتا تا لانچ رسمی، فیگما دقیق عمل کرد:

  • دسترسی زودهنگام به کاربران حرفه‌ای و تأثیرگذار

  • وایرال‌شدن و پخش‌شدن بین عموم با قابلیت اشتراک‌گذاری آسان فایل‌ها

  • به‌روزرسانی مداوم بر اساس بازخورد کاربران

نتیجه؟
فیگما به ابزار پیش‌فرض طراحی برای تیم‌های مدرن تبدیل شد. از استارتاپ‌ها گرفته تا شرکت‌های بزرگ. آن‌ها با «فیچرهای بیشتر» برنده نشدند؛ بلکه با تمرکز و هم‌راستایی دقیق میان چشم‌انداز، نیاز کاربر و مدل کسب‌وکار خود، مسیر را تغییر دادند.

در نهایت: استراتژی‌ست که راه پیروزی‌ست

نقشه‌ راه فقط می‌گوید چه چیزی بسازیم؛ اما این استراتژی محصول است که مشخص می‌کند چرا آن را بسازیم، برای چه کسی باید بسازیم و چطور باید به نتایج واقعی منجر شود.

در دنیایی پر از ایده‌های بی‌پایان و زمان محدود، Product Strategy نقش فیلتر، قطب‌نما و مزیت رقابتی شما را دارد. به تیم‌ها کمک می‌کند در مقابل حواس‌پرتی‌ها مقاومت کنند، با هم هم‌راستا بمانند و محصولاتی بسازند که فقط عرضه نشوند، بلکه آینده را بسازند.

مدیریت محصول، نقشه راهی‌ست بین نیاز کاربران و توانایی تیم. در اجیلیتی، آموزش مدیریت محصول با نگاهی به چالش‌ها و فرصت‌های بازار ایران ارائه می‌شود.

سوالات متداول

استراتژی محصول «چشم‌انداز سطح بالای محصول و مسیر رسیدن به آن» است. این استراتژی تعریف می‌کند که چرا محصول ایجاد می‌شود، برای چه نوع کاربری ایجاد می‌شود و چگونه اهداف آن برآورده می‌شود. استراتژی محصول پایه‌ای برای تصمیم‌گیری در مورد ویژگی‌ها، اولویت‌ها و تخصیص منابع است.
استراتژی محصول باید با استراتژی کلان کسب‌وکار هماهنگ باشد. تفاوت کلیدی این دو در سطح تمرکز آن‌هاست: - استراتژی کسب‌وکار اهداف کلان شرکت، مزیت رقابتی، بازار هدف و مسیر رشد را مشخص می‌کند. - استراتژی محصول نحوه تحقق این اهداف را از طریق طراحی و توسعه محصول تعیین می‌کند.
مسئولیت تدوین استراتژی محصول با مدیر محصول / Product Manager است. این شخص باید هم‌راستا با ذی‌نفعان کلیدی، تیم اجرایی، شرایط بازار و چشم‌انداز شرکت، این استراتژی را شکل دهد.
یکی از مهم‌ترین وظایف در مدیریت محصول «ارزیابی اثربخشی استراتژی» است. معیارهایی برای این سنجش می‌تواند شامل: - تطابق با اهداف کلان کسب‌وکار - بهبود شاخص‌های کلیدی عملکرد / KPIs - بازخورد مثبت از کاربران - رشد در بازار هدف و افزایش درآمد
مهم‌ترین اجزای یک استراتژی محصول موفق عبارت‌اند از: - تعیین بازار هدف: دانستن اینکه دقیقاً برای چه کسی محصول ساخته می‌شود، درک عمیق از نیازها، رفتار و شرایط زندگی مشتریان هدف، برای رسیدن به تناسب محصول-بازار - تعیین ارزش پیشنهادی منحصربه‌فرد / UVP: مشخص‌کردن اینکه چه چیزی ما را از رقبا متمایز می‌کند و چرا مشتریان باید ما را انتخاب کنند، به‌صورت دقیق و بدون کلی‌گویی - تعیین اهداف تجاری: ارتباط استراتژی محصول با نتایج قابل‌اندازه‌گیری مانند افزایش درآمد، حفظ مشتری، یا کاهش هزینه‌ها که نشان می‌دهد موفقیت برای تیم چه معنایی دارد - تصمیم‌گیری مبتنی بر داده: استفاده از داده‌های کمی و کیفی (مثل بازخورد کاربران، تحلیل بازار، مصاحبه‌ها) برای اصلاح و بهبود مستمر استراتژی - هم‌راستا بودن استراتژی با اجرا: اطمینان از این که استراتژی قابلیت اجرا دارد و با منابع، مهارت‌ها، تکنولوژی و زمان‌بندی تیم هم‌خوانی دارد. استراتژی بدون اجرای عملی، بی‌اثر است.
انواع استراتژی محصول شامل این موارد هستند: - نفوذ در بازار / Market Penetration: افزایش سهم بازار در بخش‌ها و محصولات فعلی شرکت - توسعه محصول / Product Development: معرفی ویژگی‌ها یا ارتقای محصولات جدید برای رفع نیازهای فعلی مشتریان به شکلی کامل‌تر - گسترش بازار / Market Expansion: ورود به بازارهای جدید یا مناطق جغرافیایی تازه - تنوع‌بخشی / Diversification: ساخت محصولات جدید و متنوع برای بخش‌های جدید بازار - رقابت قیمتی / Cost Competition: ارائه محصولات با قیمت پایین‌تر از رقبا - تمایز بر اساس کیفیت / Quality Differentiation: تمرکز بر افزایش کیفیت و عملکرد نسبت به رقبا
عضو خبرنامه اجیلیتی شوید تا مقالات تخصصی، راهکارهای به‌روز و ابزارهای کاربردی را در باکس خود دریافت کنید.