آیا میشود کاری را بدون اصولش یاد گرفت و پیادهسازی کرد؟ اجرای ذهنیت اجایل نیز از همین قاعده پیروی میکند و برای تسلط به آن نیازمند یادگیری اصول آن هستیم.
در این مطلب هرکدام از 12 اصل اجایل را بیان و توضیحات جامعی در مورد نحوه پیادهسازی آنها در عمل به شما خواهیم گفت. پس حتماً تا انتها با ما باشید.
اصول اجایل چیست؟
در مطالب گذشته اشاراتی به اصول اجایل داشتیم. Agile Principles یک مجموعه 12 گانه هستند که مستقیماً از مانیفست اجایل و ارزش های اجایل گرفته شدهاند که در مطالب گذشته در مورد آنها صحبت کردهایم.
12 اصل اجایل به توسعه نرمافزار چابک، کمک میکنند تا بتوانیم ستونهای تفکر اجایل را در پروژههایمان پایهریزی کنیم. اینها قوانین امری و بدون تغییر نیستند که بخواهیم عیناً به کار ببریم. بلکه تعدادی اصل پیشنهادی هستند تا با کمک آنها به پویایی بیشتر برسیم.
اصل اول اجایل
«بالاترین اولویت ما، ایجاد رضایت مشتری از طریق تحویلهای زودهنگام و مداوم از یک نرمافزار ارزشمند است.»
بهترین راه برای اینکه مطمئن شوید مشتری راضی و خوشحال است، ارائه تحویلهای مداوم و ارزشمند از محصول نرمافزاری شماست. این یعنی باید اولاً خیلی زود محصول را به دست آنها برسانید، در بازههای کوتاهمدت توسعه و تحویل را تکرار کنید (یا بهاصطلاح Iterate کنید) و همواره به بازار خود با دقت «گوش» دهید.
برخلاف نگاه سنتی به توسعه محصول که چرخههای توسعه بسیار طولانی داشتند، اصول اجایل تیمها را به کاهش زمان بین ایدهپردازی و اجرا تشویق میکند. ایده این است:
به این منظور، مدیر محصول باید بتواند یک حداقل محصول قابل عرضه یا MVP یا همان نسخه اولیه و قابلاستفاده از محصول را به بازار عرضه کند و از آن برای دریافت فیدبکهای مشتریان واقعی محصول استفاده کند. این بازخوردها در ادامه، با توسعه نرمافزار فعلی ادغام میشود و آن را روز به روز کامل تر میکند.
مثال عملی از اصل اول اجایل
فرض کنید یک تیم نرمافزاری در حال توسعه یک اپلیکیشن مدیریت زمان برای کاربران حرفهای است. در رویکرد سنتی، این تیم ممکن است یک برنامه کامل و جامع را طی یک سال طراحی و توسعه داده و سپس منتشر کند. اما با استفاده از اصل اول اجایل، آنها تصمیم میگیرند رویکرد متفاوتی را پیش بگیرند.
تیم، ابتدا ویژگیهای اصلی و ضروری اپلیکیشن مانند ایجاد تسکها (وظایف)، تنظیم یادآوری و مشاهده برنامه روزانه را شناسایی کرده و یک نسخه MVP طی دو ماه آماده میکند. این نسخه اولیه، برای تعداد محدودی از کاربران آزمایشی منتشر میشود.
کاربران آزمایشی شروع به استفاده از اپلیکیشن میکنند و بازخوردهای خود را به تیم توسعه ارائه میدهند. مثلاً:
-
یکی از کاربران پیشنهاد میدهد که یک ویژگی جدید برای دستهبندی تسکها بر اساس اولویت اضافه شود.
-
کاربر دیگری گزارش میدهد که طراحی رابط کاربری در صفحه تنظیم یادآوریها پیچیده است و به بهبود نیاز دارد.
تیم توسعه، این بازخوردها را در چرخه بعدی توسعه اعمال میکند و در نسخه بعدی اپلیکیشن، دستهبندی تسکها و سادهتر کردن رابط کاربری را پیادهسازی میکند. این فرایند بهصورت مداوم ادامه مییابد و در هر نسخه، ارزش بیشتری به کاربران ارائه میشود.
نتیجه:
-
کاربران از دیدن پیشرفت مداوم اپلیکیشن خوشحال میشوند.
-
تیم توسعه مطمئن است که محصول دقیقاً نیازهای کاربران را برطرف میکند.
-
زمان و هزینههای مرتبط با توسعه فیچر / Feature های غیرضروری کاهش مییابد.
این رویکرد، نشاندهنده اولویت بالای رضایت مشتری از طریق ارائه زودهنگام و مستمر نرمافزار ارزشمند است.
اصل دوم اجایل
«از تغییرات استقبال کنید؛ حتی اگر دیر شده باشد. فرایندهای چابک، از تغییرات به نفع رضایت مشتری استفاده میکنند.»
در دنیای امروز، تنها چیز تغییرناپذیر خود تغییر است! اصول چابک و ارزشهای آن توصیه میکنند که باید از تغییرات در جهت پیشرفت خود و محصول استفاده کرد نه در خلاف جهت آن. روشهای قدیم توسعه محصول به تغییرات مقاوم بودند. برنامههای بسیار جزئی، مستندسازیهای حجیم، گام اول توسعه محصول بود و مانند وحی منزل اجازه هیچ تغییری را به کسی نمیداد. حتی وقتی تیم به یافتههای جدیدی میرسید. اصول اجایل تأکید میکند که باید به تغییرات بازار نگریست، نیازهای لحظهای مشتری را در نظر گرفت و هرطورشده در رقابت برای بقا ماند!
مثال عملی از اصل دوم اجایل
فرض کنید یک شرکت طراحی وب در حال توسعه یک وبسایت فروشگاهی برای یک برند پوشاک است. در ابتدا، تیم تصمیم میگیرد روی یک طراحی ساده با تمرکز بر نمایش محصولات و فرایند خرید کار کند.
در میانه فرایند توسعه، مشتری اطلاعات جدیدی از بازار دریافت میکند:
کاربران علاقه بیشتری به خرید از طریق موبایل دارند و رقبا امکاناتی مانند پیشنهاد محصولات مشابه و شخصیسازی پیشنهادها را ارائه میدهند.
رویکرد اجایل:
تیم، بهجای اصرار بر برنامه اولیه، تغییرات را میپذیرد:
-
تمرکز بر طراحی «ریسپانسیو / Responsive» و بهینه برای موبایل: طراحی وبسایت بهگونهای تغییر میکند که تجربه کاربری برای کاربران موبایل بهتر شود.
-
اضافهکردن قابلیت پیشنهاد محصولات مشابه: این ویژگی در اولویت قرار میگیرد تا کاربران تجربهای شخصیتر داشته باشند.
فرایند:
-
تیم توسعه برنامه زمانی و اولویتهای خود را با توجه به این تغییرات بهروزرسانی میکند.
-
بازخورد مشتری در طول هر مرحله دریافت شده و تغییرات بهسرعت اعمال میشوند.
-
در نتیجه، محصول نهایی به شکلی عرضه میشود که با نیازهای جدید بازار و رقبا همگام باشد.
نتیجه:
-
مزیت رقابتی برای مشتری: وبسایت با ترجیحات کاربران و شرایط بازار تطبیق پیدا میکند.
-
انعطافپذیری تیم: مشتری از انعطاف تیم در مواجهه با تغییرات راضی است و همکاری ادامه پیدا میکند.
-
حذف هزینههای غیرضروری: تغییرات در لحظه شناسایی و اعمال میشوند، بهجای آنکه در مراحل پایانی هزینهساز شوند.
این مثال نشان میدهد که پذیرش تغییرات حتی در مراحل پایانی توسعه، میتواند برای مشتری ارزش رقابتی ایجاد کند و محصولی کارآمدتر و مرتبطتر ارائه دهد.
اصل سوم اجایل
«مرتباً و طی بازههای چند هفتهای تا چند ماهی، نرمافزاری کارا تحویل دهید؛ تمرکز خود را بر چرخههای کوتاه بگذارید.»
فلسفه اجایل طرفدار این است که فرایند توسعه محصول را به بخشهای کوچک تقسیم کنید و بخش به بخش روانه بازار کنید. با این نگاه چابک، باید «مینی ریلیزهای / Mini Releases» مکرر داشته باشید و سرعت توسعه را به طور چشمگیری افزایش دهید.
این رویکرد، زمان برنامهریزی و مستندسازیهای طولانی (که نمادی از روشهای سنتی مانند آبشاری / Waterfall بودند) را کاهش میدهد. مهمتر از آن، این انتشارهای زود به زود به تیم شما فرصت میدهد ایدههای محصول و استراتژیهای خود را در این مینی ریلیزها مکرراً ارزیابی کنید. آن هم از دید افراد صاحب صلاحیت یعنی مشتریان شما.
مثال عملی از اصل سوم اجایل
یک تیم در حال کار بر روی توسعه یک اپلیکیشن حسابداری برای کسبوکارهای کوچک است. بهجای انتظار برای تکمیل کل پروژه و انتشار یک نسخه نهایی پس از چند ماه، تیم تصمیم میگیرد محصول را به بخشهای کوچکتر تقسیم کرده و در بازههای زمانی کوتاه منتشر کند.
رویکرد اجایل:
-
تیم، پروژه را به چرخههای دو هفتهای اسپرینت تقسیم میکند.
-
در اولین اسپرینت، ویژگیهای پایه مانند ثبت تراکنشها و ایجاد گزارشهای مالی ساده توسعه داده و منتشر میشود.
-
پس از انتشار اولیه، بازخورد کاربران، جمعآوری شده و در اسپرینت دوم ویژگیهایی مانند دستهبندی تراکنشها و صدور فاکتور اضافه میشود.
-
این چرخه ادامه دارد و در هر مرحله نسخه جدیدی از نرمافزار با امکانات بیشتر در اختیار کاربران قرار میگیرد.
نتیجه:
-
سرعت توسعه بیشتر: تیم بهجای صرف زمان زیاد برای مستندسازی و برنامهریزی طولانیمدت، بر اجرای سریع و انتشارهای مستمر تمرکز میکند.
-
بهبود محصول بر اساس بازخورد واقعی: هر نسخه جدید به تیم اجازه میدهد بازخورد کاربران را در استراتژیهای آینده لحاظ کند.
-
افزایش رضایت مشتری: کاربران از مشاهده پیشرفت مداوم محصول و دریافت ویژگیهای جدید بهطور منظم، راضیتر هستند.
نتیجه کلی:
انتشار مکرر نرمافزار و تمرکز بر چرخههای کوتاهمدت توسعه، نهتنها باعث تسریع فرایند توسعه میشود، بلکه اطمینان میدهد که محصول نهایی بهتر با نیازهای واقعی کاربران همخوانی دارد و رضایت بیشتری ایجاد میکند.
اصل چهارم اجایل
«افراد بیزینس و دولوپرها، باید به طور روزانه با هم در ارتباط باشند و پروژه را به پیش ببرند.»
یکی از اجزاء کلیدی موفقیت تیمها، توانایی برقراری ارتباط درون تیمی خوب است. Agile Principles نیز تأکید دارد که این کار باید بهصورت رویدادهای روزانه انجام شود. گفته میشود که برای بسیاری از کارها خرد جمعی و توان جمعی نیاز است. توسعه نرمافزار نیز از این قاعده پیروی میکند.
محصول در حال ساخت نیازمند نگاههای مختلفی از سمت افراد فنی و بیزینسی (افراد ذینفع در آن کسبوکار) است و زمانی اتفاق میافتد که این دو گروه توأمان با هم کار کنند و ارتباط نزدیکی داشته باشند. وعدههای منظم گفتگو و ارتباط بین افراد تیم و ذینفعان پروژه، باعث تقویت شفافیت و اعتماد در سازمان شما میشود.
مثال عملی از اصل چهارم اجایل
یک شرکت فناوری در حال طراحی یک پلتفرم فروش آنلاین است. برای موفقیت این پروژه، تیم توسعه نرمافزار و تیم تجاری باید بهصورت روزانه با هم در ارتباط باشند تا نیازهای واقعی مشتریان و اهداف کسبوکار بهدرستی در محصول پیادهسازی شود.
رویکرد اجایل:
-
ایجاد تیمهای «چند تخصصی / Cross-Functional»: تیم توسعه شامل برنامهنویسان، طراحان رابط کاربری و نمایندگانی از تیم تجاری یا بیزینس است. یکی از نمایندگان تجاری در هر جلسه تیم حضور دارد تا نیازهای مشتریان و تغییرات بازار را منتقل کند.
-
جلسات روزانه: تیم هر روز صبح جلسات کوتاه و منظم 15 دقیقهای برگزار میکند که در آن:
-
نماینده تجاری مشکلات و خواستههای مشتریان را توضیح میدهد.
-
توسعهدهندگان پیشرفت کار را گزارش میدهند و چالشهای فنی را مطرح میکنند.
-
تصمیمات فوری برای هماهنگی بیشتر بین اهداف تجاری و توسعه اتخاذ میشود.
-
پل ارتباطی میان تکنیک و تجارت: یک مدیر محصول یا نماینده تیم محصول بهعنوان واسطه عمل میکند. اطلاعات بین دو تیم را منتقل کرده و اطمینان میدهد که دیدگاههای فنی و تجاری بهدرستی ترکیب شوند.
نتیجه:
-
شفافیت بیشتر: هر دو تیم تجاری و فنی از اهداف و مشکلات یکدیگر مطلع هستند.
-
هماهنگی بهتر: تیم تجاری اطمینان دارد که نیازهای بازار و مشتریان در طراحی محصول لحاظ شده و تیم توسعه از محدوده پروژه و اولویتها آگاه است.
-
افزایش سرعت و کیفیت: مشکلات و ابهامات بهسرعت شناسایی و رفع میشوند که باعث کاهش تأخیرها و بهبود کیفیت محصول نهایی میشود.
نتیجه کلی:
همکاری روزانه میان تیم تجاری و توسعهدهندگان، با استفاده از جلسات دِیلی و تشکیل تیمهای چندتخصصی، نقش حیاتی در موفقیت پروژههای اجایل دارد و به ایجاد محصولاتی هماهنگ با نیازهای بازار کمک میکند.
اصل پنجم اجایل
«پروژهها را گِرد افراد باانگیزه بسازید. به آنها محیط خوب، پشتیبانی لازم و اعتماد بدهید تا پروژه را به بهترین شکل به انجام برسانند.»
یکی دیگر از رکنهای مایندست اجایل، توانمندسازی افراد و تیمها از طریق القای حس اعتماد و ایجاد فضای استقلال است. یک تیم اجایل باید با دقت ساخته شود و از افراد صحیح با دامنه مهارتهای وسیع استفاده شود تا به نتیجه برسد. همچنین مسئولیتها باید از آغاز بهدرستی تعریف و شفاف شوند. پس از شروع کار، در اجایل چیزی به نام «مایکرو منیجمنت / Micromanagement» یا ریزمدیریت نداریم و برای تصمیمات تیم استقلال قائل هستیم.
مثال عملی از اصل پنجم اجایل
یک شرکت استارتاپی در حال توسعه یک اپلیکیشن مدیریت پروژه برای تیمهای کوچک است. مدیر محصول تصمیم میگیرد تیمی از افراد متخصص و باانگیزه را برای انجام پروژه گرد هم آورد و محیطی فراهم کند که آنها بتوانند به طور مستقل کار خود را پیش ببرند.
رویکرد اجایل:
-
تعریف اهداف و مسئولیتها: پیش از شروع کار، مدیر محصول نیازهای پروژه و استراتژی کلی را به تیم توسعه توضیح میدهد. این شامل بهاشتراکگذاری یوزر استوری / User Story و نمایش تصویری «نقشه راه محصول / Product Roadmap» است.
-
تمرکز بر «چه» و «چرا»: مدیر محصول توضیح میدهد که چرا این اپلیکیشن اهمیت دارد و کاربران چه انتظاراتی از آن دارند. اما تعیین روش پیادهسازی (چگونگی) به تیم توسعه واگذار میشود.
-
ایجاد محیط حمایتی: مدیر محصول اطمینان میدهد که تیم به تمام ابزارها و منابع لازم برای کار خود دسترسی دارد؛ از جمله محیط آزمایشی، مستندات فنی و دسترسی به پایگاههای داده.
-
اعتماد به تیم و عدم انجام ریزمدیریت: در طول اسپرینتها، مدیر محصول بهجای نظارت مداوم، تنها در دسترس تیم است تا به سؤالات پاسخ دهد و در صورت نیاز حمایت کند. این روش به تیم توسعه اجازه میدهد با اعتماد به نفس کامل وظایف خود را پیش ببرند.
نتیجه:
-
اعتماد و انگیزه بیشتر: اعضای تیم احساس میکنند که به آنها اعتماد شده و میتوانند با خلاقیت بیشتری راهحلهای بهینه را ارائه دهند.
-
بهبود بهرهوری: عدم وجود ریزمدیریت به تیم اجازه میدهد بدون وقفه و استرس روی اهداف خود تمرکز کنند.
-
مسئولیتپذیری تیمی: با مشخصبودن مسئولیتها و آزادی عمل، اعضای تیم خود را مالک پروژه میدانند و برای موفقیت آن تلاش بیشتری میکنند.
نتیجه کلی:
ساخت تیمهایی متشکل از افراد باانگیزه و ایجاد محیطی که به آنها آزادی و حمایت لازم را بدهد، نهتنها بهرهوری و کیفیت کار را افزایش میدهد، بلکه حس مسئولیتپذیری و رضایت کاری را در تیم تقویت میکند.
اصل ششم اجایل
«بهترین و موثرترین روش برقراری ارتباط و تبادل دانش میان اعضای تیم، گفتگوهای رودررو است.»
امروزه بسیاری از تیمهای توسعه بهصورت ریموت و دور از هم کار میکنند و این باعث نقدهایی نیز شده است. اما در عمق آن، مسئله این است که حتی اگر نمیشود از ملاقاتهای حضوری اعضای تیم بهره برد (که بهتر است اینطور باشد) توصیه میشود از ایمیل و پیامهای متنی نیز استفاده نشود. بلکه بهجای آن تاحدامکان از ویدیو کنفرانسها و ملاقاتهای تصویری استفاده شود.
هدف اصلی اینجاست که این اصل چابک میخواهد افراد را به ارتباطات مستقیم و عمیق ترغیب کند تا بهترین استراتژیها از دل بهترین ارتباطات شکل بگیرد.
ابزارهایی نیز برای پیشبرد این هدف طراحی شده است؛ مانند:
-
جلسات دیلی یا استندآپ / Daily Standup Meetings
-
جلسات گرومینگ / Grooming Sessions یا جدیداً با نام جلسات ریفاینمنت
-
جلسات برنامه ریزی اسپرینت
-
دموهای مکرر از محصول
-
جفت برنامهنویسی / Pair Programming
مثال عملی از اصل ششم اجایل
یک تیم توسعه نرمافزار که بهصورت غیرمتمرکز (در شهرهای مختلف) کار میکند، تصمیم میگیرد اصل ششم اجایل را حتی در شرایط دورکاری عملی کند تا ارتباط مؤثر و کارآمدی بین اعضا برقرار شود.
رویکرد اجایل:
-
جلسات روزانه (استندآپ): هر روز صبح، تیم از طریق تماس تصویری در یک جلسه کوتاه ۱۵ دقیقهای شرکت میکند. در این جلسات:
-
هر عضو تیم اعلام میکند که دیروز چه کارهایی انجام داده است.
-
برنامه کاری امروز خود را توضیح میدهد.
-
هرگونه مسئلهای که ممکن است مانع پیشرفت او شود را مطرح میکند.
-
جلسات مشترک گرومینگ: تیم هر هفته یک جلسه برگزار میکند تا وظایف موجود در بک لاگ محصول / Product Backlog را بررسی و اولویتبندی کند. این جلسات فرصتی برای اعضا فراهم میکند تا ابهامات را رفع کرده و وظایف را بهتر درک کنند.
-
برنامهریزی اسپرینت: در ابتدای هر اسپرینت، تیم توسعه و محصول با هم جمع میشوند (بهصورت حضوری یا ویدئو کنفرانس) تا اهداف اسپرینت را مشخص کنند و درباره وظایف هر عضو توافق کنند.
-
دموهای مکرر: تیم پس از تکمیل هر ویژگی یا فاز کوچک از پروژه، یک دمو برگزار میکند تا کارهای انجامشده را به دیگر اعضای تیم و مدیر محصول نشان دهد. این جلسات باعث شفافیت و هماهنگی بیشتر در تیم میشود.
-
جفت برنامهنویسی: برای وظایف پیچیده، دو برنامهنویس بهصورت همزمان روی یک وظیفه کار میکنند. این کار از طریق ابزارهای اشتراکگذاری صفحه انجام میشود و کیفیت کدنویسی را بالا میبرد.
نتیجه:
-
ارتباط در زمان واقعی: تیم بهجای ارسال پیامهای طولانی در ایمیل یا چت، مشکلات و ابهامات را فوراً در جلسات حل میکند.
-
افزایش شفافیت: با برگزاری دموها و جلسات برنامهریزی، تمام اعضا از وضعیت پروژه و وظایف خود مطلع هستند.
-
همکاری بهتر: استفاده از جفت برنامهنویسی و جلسات مشترک، همکاری بین اعضا را تقویت میکند.
نتیجه کلی:
حتی در تیمهای دورکار، تمرکز بر ارتباط انسانی از طریق تماس تصویری و جلسات مشترک باعث میشود ابهامات کاهش یابد، بهرهوری افزایش پیدا کند و هماهنگی بهتری بین اعضا برقرار شود.
اصل هفتم اجایل
«نرمافزار کارا (نرمافزاری که بهدرستی کار میکند) اصلیترین معیار پیشرفت پروژه است.»
طرفداران تفکر اجایل همواره به ما یادآوری میکنند که ما در بیزینس «ساخت و توسعه یک محصول نرمافزاری» هستیم و زمان ما صرف فعالیتهای مرتبط با آن میشود. عالیه. پس مستندات عریض و طویل نسبت به یک نرمافزار کارا و سالم در درجه اهمیت بعدی قرار دارد.
هدف نهایی ما این است: ساخت محصولی کاربردی برای مشتریان به شکلی که عاشق آن شوند.
مثال عملی از اصل هفتم اجایل
تیمی در حال ساخت یک پلتفرم آموزشی آنلاین است. آنها تصمیم میگیرند اصل هفتم اجایل را عملی کرده و بهجای تمرکز بر تکمیل بینقص همه فیچرها، ابتدا محصولی قابلاستفاده را به کاربران ارائه دهند.
رویکرد اجایل:
-
طراحی و عرضه «حداقل ویژگیهای قابلعرضه / Minimum Viable Features» یا MVF: بهجای افزودن تمامی فیچرها (مانند آزمونهای پیشرفته، سیستم گیمیفیکیشن یا تحلیلهای پیشرفته)، تیم تصمیم میگیرد فقط یک پنل ساده شامل بارگذاری محتوا و دسترسی اولیه دانشآموزان را ارائه کند.
-
جمعآوری بازخورد کاربران: پس از عرضه اولیه، تیم بازخورد کاربران را از طریق نظرسنجی، تماس مستقیم و دادههای استفاده از محصول جمعآوری میکند. این اطلاعات برای بهبود نسخههای بعدی نیز استفاده میشوند.
-
ذهنیت «شکست سریع / Fail Fast»: تیم آزمایشهایی را روی ایدههای جدید اجرا میکند، مانند اضافهکردن یک ویژگی جدید یا تغییر رابط کاربری. اگر ایدهای موفق نباشد، بهسرعت آن را متوقف کرده و به سراغ ایده دیگری میروند.
-
عرضه مداوم / Continuous Delivery: بهجای انتظار برای یک محصول "کامل"، تیم بهروزرسانیهای کوچک و مداومی را منتشر میکند. برای مثال، هر هفته یک فیچر جدید یا بهبود یک بخش کوچک ارائه میشود.
نتیجه:
-
محصول زنده و فعال: کاربران میتوانند بهسرعت از نرمافزار استفاده کنند و تیم میتواند از بازخورد واقعی آنها استفاده کند.
-
صرفهجویی در زمان و منابع: بهجای صرف وقت برای مستندات طولانی یا توسعه فیچرهای غیرضروری، تمرکز بر محصول واقعی باعث صرفهجویی در منابع میشود.
-
کاهش ریسک: با عرضه تدریجی و دریافت بازخورد، تیم میتواند از ریسک توسعه فیچرهای ناکارآمد جلوگیری کند.
نتیجه کلی:
ارائه سریع محصول قابلاستفاده و بهبود مستمر آن، به تیم اجازه میدهد ارزش بیشتری برای کاربران ایجاد کند و بهجای مستندات یا کمالگرایی، بر نیاز واقعی مشتریان تمرکز داشته باشد.
اصل هشتم اجایل
«فرایندهای اجایل توسعه پایدار را ترویج میکنند. حامیان مالی، دولوپرها و کاربران باید بتوانند به طور نامحدود سرعت خود را حفظ کنند.»
هماهنگشدن با ریلیزها سریع و پرتقاضای محصول میتواند برای تیم خستهکننده باشد؛ بهویژه اگر انتظارات بیش از حد بالا باشد. اصول Agile ما تشویق میکند که این مسئله را مدنظر داشته باشیم و انتظارات را بهصورت واقعبینانه و شفاف تنظیم کنیم. هدف این است که روحیه تیم را بالا نگه داریم و تعادل بین کار و زندگی را برقرار کنیم تا از فرسودگی و ترک اعضای تیم جلوگیری شود.
مثال عملی از اصل هشتم اجایل
یک شرکت فینتک در حال توسعه یک پلتفرم پرداخت آنلاین است. با توجه به اصل هشتم اجایل، آنها تصمیم میگیرند فرایندهای خود را طوری تنظیم کنند که تیم بتواند با سرعتی پایدار و بدون خستگی به کار خود ادامه دهد.
رویکرد اجایل:
-
بررسی ظرفیت تیم پیش از هر اسپرینت: تیم توسعه پیش از شروع هر اسپرینت، بهطور دقیق برآورد میکند که چه مقدار کار را میتواند در مدتزمان دو هفتهای انجام دهد. آنها برای جلوگیری از وعدههای غیرواقعی، از ابزارهایی مانند پلنینگ پوکر / Planning Poker برای تخمین تلاش / Effort موردنیاز هر تسک استفاده میکنند.
-
تعهد مشترک به وظایف اسپرینت: پس از جلسه برنامه ریزی اسپرینت / Sprint Planning، تمام اعضای تیم توافق میکنند که چه تسکهایی در طول این اسپرینت انجام خواهد شد. مدیر محصول مطمئن میشود که هیچ درخواست اضافی یا تغییری بدون هماهنگی وارد اسپرینت نشود، مگر در شرایط کاملاً استثنایی.
-
مدیریت نویز و درخواستهای اضافی: یکی از ذینفعان خارجی در میانه اسپرینت درخواست یک ویژگی جدید میکند که برنامهریزی نشده است. مدیر محصول بهعنوان نگهبان، به این ذینفع توضیح میدهد که این درخواست باید در جلسات «برنامهریزی / Planning» آینده بررسی شود تا از افزایش فشار به تیم جلوگیری شود.
-
ایجاد امنیت روانی در تیم: تیمِ محصول، جلسات بازخورد هفتگی برگزار میکند که در آن همه اعضا آزادانه درباره چالشهای کاری، نگرانیها و پیشنهادهای خود صحبت میکنند. این فضای امن باعث میشود اعضای تیم احساس ارزشمندی کنند و مشارکت بیشتری با هم داشته باشند.
نتیجه:
-
توسعه پایدار: تیم بدون فشار اضافی میتواند با سرعتی ثابت کار کند و بازدهی خود را حفظ کند.
-
افزایش انگیزه تیم: با مدیریت انتظارات و ایجاد فضای امن برای ارتباطات، روحیه تیم افزایش پیدا میکند.
-
کاهش نرخ فرسودگی: جلوگیری از درخواستهای بیبرنامه و حفظ تعادل کار و زندگی، فرسودگی و ترک اعضا از تیم را به حداقل میرساند.
نتیجه کلی:
با رعایت اصل هشتم اجایل، تیم توانسته است توسعهای پایدار و مؤثر ارائه دهد؛ درحالیکه تعادل کار و زندگی اعضای تیم نیز حفظ شده است.
اصل نهم اجایل
«توجه مداوم به برتری فنی و طراحی خوب، چابکی / Agility را افزایش میدهد.»
اگرچه فلسفه اجایل بر چرخههای کوتاهتر و ریلیزهای مکرر تاکید دارد، همچنین بر این موضوع تمرکز دارد که همه چیز باید مرتب و منظم باشند تا در آینده مسبب ایجاد مشکلی نشوند. مدیران محصول اغلب این جنبه از توسعه محصول را فراموش میکنند؛ زیرا آنها زمان روزانه خود را صرف بررسی کدهای نوشته شده برای محصول خود نمیکنند؛ اما این همچنان از درجه اهمیت بالایی برخوردار است.
مثال عملی از اصل نهم اجایل
یک شرکت نرمافزاری در حال توسعه یک ابزار مدیریت پروژه است که بهسرعت در حال رشد و جذب کاربران جدید است. با توجه به اصل نهم اجایل، این شرکت تلاش میکند تا توجه مستمر به کیفیت فنی و طراحی خوبی داشته باشد تا بتواند انعطافپذیری خود را حفظ کند.
رویکرد اجایل:
-
شناسایی و مدیریت بدهی فنی / Technical Debt: در جلسهای که بین مدیر محصول و تیم توسعه برگزار میشود، تیم تصمیم میگیرد برای هر ویژگی جدیدی که به بک لاگ اضافه میشود، تأثیر آن بر بدهی فنی را ارزیابی کند.
بهعنوان مثال، تیم متوجه میشود که اضافهکردن یک قابلیت گزارشدهی جدید نیازمند تغییر در ساختار دیتابیس است. آنها ارزیابی میکنند که آیا این تغییرات با بدهی فنی قابلقبول همراه است یا نیاز به بازنگری دارد.
-
زمانبندی برای «بازسازی / Refactoring»: هر ماه، تیم توسعه یک یا دو روز از اسپرینت را به بازسازی و بهبود کدهای موجود اختصاص میدهد. بهعنوان مثال، در یکی از این روزها، تیم تصمیم میگیرد تا یک ماژول پیچیده و قدیمی را که خوانایی و نگهداری آن دشوار شده را سادهتر کند.
-
همکاری تیم محصول و توسعه: مدیر محصول و توسعهدهندگان در جلسات بکلاگ گرومینگ همکاری میکنند تا تصمیم بگیرند کدام بخش از کدها باید اولویت بازسازی داشته باشند. آنها توافق میکنند که برخی از وظایف بازسازی در کنار فیچرهای جدید در هر اسپرینت لحاظ شوند.
نتیجه:
-
بهبود کیفیت محصول: تیم با کاهش بدهی فنی و بهبود طراحی کدها، توانسته است عملکرد و مقیاسپذیری محصول را بهبود دهد.
-
افزایش رضایت مشتریان: کاربران از عملکرد سریعتر و بدون اشکال فیچر جدید لذت میبرند.
-
انعطافپذیری بیشتر تیم: با نگهداری مداوم کیفیت فنی، تیم میتواند با سرعت بیشتری به نیازهای بازار و درخواستهای جدید پاسخ دهد.
اصل دهم اجایل
«سادگی، یا هنر به حداکثر رساندن کارهای انجامنشده، ضروری است.»
احتمالاً قانون 20/80 را شنیدهاید؛ مفهومی که میگوید معمولاً میتوانید به 80 درصد از نتایج مورد نظرتان، صرفاً با انجام 20 درصد از کارهایتان برسید. اصول چابک نیز دقیقاً به همین تفکر تأکید دارد؛ انجام کارهایی که بیشترین تأثیر را دارند.
در مدیریت محصول، این رویکرد به معنای تمرکز دقیق بر اهداف سازمانی و اتخاذ تصمیمهای سختگیرانه در اولویتبندی است. اصول چابک از ساختن بیهدف یک چیز جلوگیری کرده و اهمیت استراتژیک عمل کردن هدفمند را برجسته میکند.
مثال عملی از اصل دهم اجایل
یک استارتاپ در حال توسعه یک اپلیکیشن مدیریت هزینههای شخصی است. این تیم تصمیم دارد بر اساس اصل دهم اجایل، فرایند توسعه را ساده نگه دارد و تمرکز خود را بر ویژگیهایی بگذارد که بیشترین ارزش را برای کاربران ایجاد میکنند.
رویکرد اجایل:
-
اولویتبندی استراتژیک فیچرها: تیم محصول در جلسات برنامهریزی بکلاگ تصمیم میگیرد که فیچرهای جدیدی مانند امکان همگامسازی با حسابهای بانکی را در اولویت بالاتری قرار دهد. در مقابل، افزودن تمهای گرافیکی متنوع برای اپلیکیشن به دلیل تأثیر کم آن بر اهداف کلی سازمان در اولویت پایینتری قرار میگیرد.
-
استفاده از آزمایشها برای ارزیابی تأثیر: تیم محصول یک آزمایش کوچک با گروهی از کاربران انجام میدهد تا بفهمد آیا امکان ارسال اعلانهای یادآوری برای پرداخت صورتحسابها برای آنها جذابیت دارد یا خیر. نتایج نشان میدهد که این فیچر تأثیر زیادی بر رضایت کاربران دارد، بنابراین تیم تصمیم میگیرد آن را در اسپرینت بعدی پیادهسازی کند.
-
تمرکز بر 20% کار با 80% تأثیر: بهجای توسعه مجموعهای پیچیده از گزارشهای مالی، تیم تنها چند گزارش ساده و پرکاربرد را ارائه میدهد که نیاز اکثر کاربران را برطرف میکند. این تصمیم باعث کاهش زمان توسعه و تحویل سریعتر محصول به بازار میشود.
نتیجه:
-
افزایش بهرهوری تیم: تیم با حذف کارهای غیرضروری، انرژی و منابع خود را بر روی فعالیتهای تأثیرگذارتر متمرکز کرده است.
-
کاهش زمان تحویل: اپلیکیشن، سریعتر وارد بازار شده و بازخورد کاربران واقعی را زودتر دریافت کرده است.
-
بهبود تجربه کاربری: کاربران، ویژگیهای ساده اما کاربردی را ترجیح دادهاند و از تجربه بهتری برخوردار شدهاند.
نتیجه کلی:
با تمرکز بر سادگی و حذف کارهای غیرضروری، استارتاپ مذکور توانسته است محصولی مؤثرتر و کارآمدتر ایجاد کند که هم رضایت کاربران و هم اهداف سازمانی را محقق کرده است.
اصل یازدهم اجایل
«بهترین معماریها، الزامات و طرحها، از دل تیمهای خودسازمانده بیرون میآیند.»
در روشهای سنتی توسعه نرمافزار، معمولاً تیمهایی با ساختار هرمی دیده میشود که در آن یک مدیر، تصمیمهای کلیدی را برای اعضای تیم میگیرد. اصول چابک پیشنهاد میکنند از تیمهای خودسازمانده استفاده شود؛ تیمهایی که با سبک مدیریتی «تخت / Flat» کار میکنند و تصمیمها بهصورت گروهی گرفته میشود؛ نه توسط یک مدیر یا تیم مدیریتی خاص.
این مفهوم با ارزشهای چابک که بر تعاملات و همکاری تیمی بهجای فرایندها و ابزارها تأکید دارد، همراستا است. هدف اصلی این رویکرد، توانمندسازی تیمها برای همکاری مؤثر و انعطافپذیر طبق نیازهایشان است.
مثال عملی از اصل یازدهم اجایل
یک شرکت نرمافزاری که در حال توسعه یک پلتفرم مدیریت پروژه است، تصمیم میگیرد اصل یازدهم اجایل را اجرا کند و به تیمها اجازه دهد بهصورت خودسازمانده کار کنند.
رویکرد اجایل:
-
تیمهای خودمختار: شرکت تیمهایی را تشکیل میدهد که هر کدام مسئولیت توسعه یک بخش خاص از محصول را بر عهده دارند، مانند رابط کاربری، یکپارچهسازی APIها و امنیت دادهها. این تیمها اختیار کامل برای تصمیمگیری در مورد نحوه پیادهسازی و مدیریت وظایف خود دارند.
-
ساختار مدیریت تخت: مدیر محصول بهجای دادن دستورات مستقیم، نقش تسهیلکننده را ایفا میکند و منابع لازم برای تیمها را فراهم کرده و موانع را برطرف میکند. تصمیمگیریهای مهم، مانند انتخاب تکنیک یا زمانبندی، توسط خود تیمها و با همکاری و اجماع صورت میگیرد.
-
ایجاد حس مالکیت: هر تیم احساس مالکیت کامل نسبت به بخش محصول خود را دارد. این حالت شامل تصمیمگیری در مورد طراحی، معماری و اولویتبندی تسکها است. این حس مالکیت باعث افزایش انگیزه و تعهد تیمها میشود.
-
الهام از مدلهای موفق: شرکت از مدل «جوخه / Squad» اسپاتیفای الگوبرداری میکند، بهطوریکه هر اسکواد یک هدف مشخص دارد و کاملاً مستقل عمل میکند؛ اما همچنان با دیگر تیمها ارتباط منظم دارد تا هماهنگی کلی حفظ شود.
نتیجه:
-
افزایش خلاقیت و نوآوری: تیمها با آزادی عمل بیشتر، راهحلهای خلاقانهای ارائه میدهند که قبلاً توسط مدیریت تحمیل نمیشد.
-
بهبود بهرهوری: با حذف وابستگیهای غیرضروری به مدیریت، فرایندها سریعتر و روانتر پیش میروند.
-
تعهد بیشتر اعضا: احساس مالکیت و مسئولیت باعث افزایش تعهد تیمها نسبت به پروژه و اهداف سازمان شده است.
نتیجه کلی:
استفاده از تیمهای خودسازمانده به شرکت کمک کرده تا محیطی انعطافپذیر، خلاقانه و کارآمد ایجاد کند که با ارزشهای اجایل کاملاً همخوانی دارد و نتایج بهتری برای سازمان به همراه دارد.
اصل دوازدهم اجایل
«در فواصل منظم، تیم درباره اینکه چگونه اثربخشی خود افزایش دهد تأمل کرده، سپس رفتارهایش را متناسب با آن تنظیم و اصلاح میکند.»
همانطور که دائماً چیزهای جدیدی درباره مشتریان و بازار یاد میگیریم، از فرایندهایی که برای یادگیری استفاده میکنیم نیز درس میگیریم. چابک به معنای پیروی از فرایندی از قبل تعریفشده برای هر اسپرینت و ریلیز نیست؛ بلکه درباره بهبود مستمر است. این بهبود مستمر باید شامل فرایندها و تیمها نیز بشود.
مثال عملی از اصل دوازدهم اجایل
یک استارتاپ فناوری که در حال توسعه یک پلتفرم آموزش آنلاین است، تصمیم میگیرد اصل دوازدهم اجایل را به طور کامل پیادهسازی کند و فرایندها و رفتارهای تیم خود را به طور مداوم بهبود بخشد.
رویکرد اجایل:
-
آزمایش و بهبود مستمر فرایندها: تیم توسعه متوجه میشود که جلسات برنامهریزی اسپرینت بیش از حد طولانی میشود و انرژی تیم را تحلیل میبرد. به همین دلیل تصمیم میگیرد زمان این جلسات را کاهش دهد و از تکنیک «تایم باکسینگ / Time Boxing» استفاده کند. پس از چند اسپرینت، تیم متوجه میشود که این تغییر باعث افزایش تمرکز و بهرهوری شده است.
-
برگزاری منظم جلسات رتروسپکتیو: در پایان هر اسپرینت، تیم جلسه بازنگری برگزار میکند. در یکی از این جلسات، تیم متوجه میشود که تغییرات لحظه آخری از سوی سهامداران باعث بههمریختگی برنامهها و کاهش کیفیت کار شده است. در نتیجه، تیم تصمیم میگیرد قوانینی برای مدیریت تغییرات لحظه آخری ایجاد کند؛ از جمله زمانبندی مشخص برای ارائه تغییرات.
-
ایجاد فرهنگ شفافیت و بازخورد: تیم تلاش میکند محیطی ایجاد کند که در آن اعضا بتوانند آزادانه نظرات خود را بیان کنند. بهعنوان مثال، یکی از اعضای تیم توسعه پیشنهاد میدهد از یک ابزار جدید برای مدیریت وظایف مانند ترلو / Trello استفاده کنند. پس از آزمایش این ابزار در دو اسپرینت، تیم تصمیم میگیرد آن را بهعنوان ابزار اصلی مدیریت پروژه به کار گیرد.
-
یادگیری از اشتباهات: در یکی از اسپرینتها، تیم به دلیل ضعف در تعریف دقیق نیازمندیها، نتوانست یک ویژگی را بهدرستی پیادهسازی کند. در جلسه بازنگری، این موضوع مطرح شد و تصمیم گرفته شد که در آینده، جلسات بیشتری بین مدیر محصول و تیم توسعه برای شفافسازی نیازمندیها برگزار شود.
نتیجه:
-
بهرهوری بالاتر: کاهش زمان جلسات و بهبود فرایندها باعث افزایش تمرکز تیم و بهرهوری بیشتر شده است.
-
تعامل بهتر: جلسات بازنگری و شفافیت در بازخوردها، هماهنگی بهتری بین اعضا و سهامداران ایجاد کرده است.
-
انعطافپذیری بیشتر: آزمایشهای مستمر و پذیرش تغییرات باعث شد تا تیم بتواند به روشهای مؤثرتری برای مدیریت پروژه دست یابد.
نتیجه کلی:
با پیادهسازی اصل دوازدهم اجایل، تیم توانست محیطی ایجاد کند که در آن بهبود مستمر نهتنها در محصول بلکه در فرایندها و تعاملات تیمی نیز اتفاق بیفتد.
در نهایت
اجایل فراتر از یک چارچوب کاری است؛ Agile یک طرز فکر و فلسفه برای مدیریت پروژهها و تیمهاست که بر ارزشهای انسانی، ارتباطات مؤثر و انعطافپذیری تأکید دارد. با پیادهسازی هرکدام از اصول ۱۲ گانه اجایل، سازمانها و تیمها میتوانند نهتنها در محصول خود، بلکه در فرایندها و فرهنگ سازمانی نیز بهبود مستمر ایجاد کنند.
از بازنگریهای منظم گرفته تا تمرکز بر سادگی و کیفیت فنی، هر اصل اجایل فرصتی است برای پیشرفت و موفقیت. این اصول یادآوری میکنند که تغییر و نوآوری نهتنها چالشی جذاب، بلکه نیروی محرکهای برای رشد و تحقق اهداف بزرگتر هستند.