«من همیشه این کار رو همینطوری انجام دادم و جواب هم داده!»
اگر این جمله را زیاد از اطرافیانتان شنیدهاید، احتمالاً با یکی از بزرگترین موانع رشد در محیط کار روبهرو هستید: کمبود مهارت تطبیق پذیری.
دنیای امروز با گذشت یکچهارم از قرن 21، پر از تغییرات سریع است و افرادی که نمیتوانند خودشان را با شرایط جدید، فرایندهای تازه و مسیرهای متفاوت وفق دهند، نهتنها برای خودشان بلکه برای تیم و محیط اطرافشان هم دردسرساز میشوند.
این مقاومت به تغییر و عدم تطبیق پذیری شکلهای مختلفی دارد، مثل: اصرار بر روشهای شخصی حتی وقتی راهحل بهتری وجود دارد، نادیده گرفتن استانداردها و چارچوبها، سختگیری در پذیرش تغییر یا زیر سؤال بردن پیشنهادهای دیگران بدون منطق.
اگر در تیمتان کسی با این ضعف کار میکند، سکوت نکنید؛ هر روزی که دیرتر اقدام کنید، بهای آن را در نتایج و اعتبارتان پرداخت خواهید کرد.
مهارت تطبیق پذیری چیست؟
تصور کنید وسط یک جلسه مهم هستید. پروژهای در دست دارید که چند ماه روی آن کار شده، اما نتایج بازار ناامیدکننده بوده است. گزارشها میگویند مشتریان آن را نمیخرند، رقبا سریعتر عمل کردهاند و فرصتها یکی یکی از دست رفتهاند.
راهبر ارشد محصول با جدیت میگوید:
«دوستان، باید مسیر رو عوض کنیم. طراحی فعلی رو کنار بذاریم و سراغ رویکردی بریم که بر اساس دادهها و نیازهای واقعی بازار باشه؛ نه تصورات شخصی ما.»
مدیر فنی، دست به سینه، با لحنی مطمئن اما بیانعطاف جواب میدهد:
«این همه سال همینطوری کار کردیم و جواب گرفتیم. لازم نیست بازار رو اینقدر بررسی کنیم؛ قبلاً هم این کارها رو کردیم. الان باید فقط روی کار فعلیمون تمرکز کنیم.»
اتاق در سکوت فرو میرود.
مشکل اینجا فقط یک اختلافنظر لحظهای نیست؛ این نتیجه رویکردی است که از ابتدا مسیرش را اشتباه انتخاب کرده. محصول بدون شناخت عمیق جامعه هدف طراحی شده، بدون بررسی مشکلات واقعی کاربران، بدون ارزیابی دقیق اندازه و ظرفیت بازار و میزان بازگشت سرمایه. تنها معیار، چند الگوی موفق جهانی و یک مسیر فنی کمدردسر بوده.
نتیجه؟ محصولی که شاید از نظر تیم سازنده بینقص باشد، اما برای مشتری «هیچ مسئلهای را حل نمیکند».
حالا همان جلسه را با سناریوی دیگر ببینید:
مدیر عامل میگوید:
«باشه، اگه دادهها و تحقیقات نشون میده مسیر قبلی اشتباه بوده، باید سریعتر مسیر جدید رو امتحان کنیم. حتی اگه سخت باشه. جلوی ضرر رو از هرجا میتونیم باید بگیریم»
این فرد شاید قهرمان جلسه شود؛ چون حاضر شد با شجاعت بادبانها را با تغییر جهت باد هماهنگ کند و تلاش کند پروژه دوباره در مسیر درست بیفتد.
مقاومت در برابر تغییر، عللی دارد
در محیط کار امروز که تکنولوژی، بازار و حتی مدلهای همکاری دائماً در حال تغییرند، کسی که تطبیق پذیری ندارد، مثل شناگری است که وسط طوفان، اصرار دارد در همان مسیر همیشگی پارو بزند؛ و در نهایت، موج او را میبلعد.
این کمبود، نشانههای واضحی دارد:
-
اصرار بر روشهای شخصی، حتی وقتی راهحل بهتری پیشنهاد میشود.
-
نادیده گرفتن استانداردها و چارچوبهای تعریفشده، بهخاطر «راحت بودن» با روش خود.
-
سختگیری و مقاومت در پذیرش رویههای جدید.
-
زیر سؤال بردن تغییرات یا پیشنهادها، بدون دلیل منطقی.
نمونههایی از مهارتهای تطبیق پذیری در محیط کار
فرد تطبیقپذیر شبیه ناخداییست که وقتی جهت باد عوض میشود، بادبانش را تنظیم میکند. او در جلسات شنونده فعالی است، از آزمودن روشهای جدید نمیترسد و حتی شکست را بخشی از مسیر یادگیری میداند.
تطبیق پذیری یک مهارت اکتسابی است، نه یک ویژگی ذاتی. یادگیری آن یعنی باز کردن قفلهایی که جلوی رشد، نوآوری و بقا را در دنیای کسبوکار امروز میگیرند.
انواع روشها و مهارتهای اصلی تطبیق پذیری که موردتوجه بسیاری از اساتید روانشناسی قرار دارد و در محیط کار به آنها نیاز میشود شامل موارد زیر هستند:
انواع تطبیق پذیری |
توضیح |
ذهنیت رشد Growth Mindset |
باور به امکان یادگیری و بهبود مستمر در مهارتها و سطح دانش |
همکاری Collaboration |
توانایی کار گروهی و تعامل سازنده با دیگران در هر شرایطی |
انتقاد پذیری Responsive to Criticism |
پذیرش بازخورد و استفاده از آن برای بهبود عملکرد |
تابآوری Resilience |
توانایی بازیابی سریع بعد از شکست یا شرایط سخت |
تفکر انتقادی Critical Thinking |
بررسی دقیق مسائل و انتخاب بهترین راهحلها با منطق و تحلیل |
در ادامه به شناخت تک به تک این موضوعات میپردازیم.
ذهنیت رشد
ذهنیت رشد یا Growth Mindset یکی از مهمترین ستونهای شکلدهنده شخصیت تطبیق پذیر است.
تصور کنید دو نفر در یک تیم با یک پروژه کاملاً جدید روبهرو میشوند. نفر اول میگوید: «من از پس این کار بر نمیام.» نفر دوم میگوید: «شاید بلد نباشم، ولی تلاش میکنم یاد بگیرم.» همین تفاوت کوچک، فاصله بین ذهنیت ثابت / Fixed Mindset و ذهنیت رشد است.
کسی که ذهنیت رشد دارد، باور دارد که همیشه میتواند یاد بگیرد، بهتر شود و مهارتهای جدیدی به دست بیاورد. برعکس، ذهنیت ثابت فکر میکند ویژگیهایی مثل هوش یا استعداد از پیش تعیینشدهاند و نمیتوان آن را تغییر داد.
ذهنیت رشد یکی از موتورهای اصلی تطبیق پذیری است، چون چنین فردی نهتنها از چالشهای جدید فرار نمیکند، بلکه آنها را فرصتی برای یادگیری و پیشرفت میبیند. حتی اگر شکست بخورد، آن را بخشی از مسیر میداند.
سه ویژگی کلیدی برای اینکه ذهنیت رشد را به بهترین شکل داشته باشیم:
-
ذهن باز / Open-Minded: از ایدهها، دیدگاهها و روشهای تازه استقبال کنید حتی اگر با عادتهای قبلی شما تفاوت داشته باشند. شما علامه دهر نیستید. همیشه نیاز دارید به نظرات دیگران فکر کنید.
-
اشتیاق به یادگیری / Desire to Learn: به کشف دانش و مهارتهای جدید میل همیشگی داشته باشید. پیشرفت و یادگیری مسیری تمامنشدنی است.
-
توسعه فردی / Self-Development: برای رشد شخصی و حرفهای خود برنامهریزی داشته باشید و اقدامات آگاهانه انجام دهید. همیشه جا برای بهتر شدن هست.
همکاری
در یک تغییر ناگهانی اقتصادی، بخشی از مطالعات بازارِ انجام شده دیگر کارایی ندارند و باید فاز تحلیل دوباره تکرار شود. دادههای قبلی پروژه را به مسیر درستی نمیبرد و لازم است اطلاعت بهروز شوند و اولویتبندیها تغییر کند؛ اما بهگونهای که از برنامهریزی زمان و بودجه تعیین شده انحراف چشمگیری نداشته باشیم.
همکاری یعنی بتوانیم در شرایط متغیر و زمانی که نیاز به بازطراحی مسیر وجود دارد، در کنار هم کار کنیم. گاهی این تغییر در سطح فرایندهاست، گاهی در وظایف روزمره. اما این مهارت برقراری ارتباط مؤثر و درک متقابل از شرایط یکدیگر است که پروژه را در موقعیتهای حساس به پیش میبرد.
پنج مهارت کلیدی که همکاری مؤثر را تقویت میکنند:
-
شنیدن فعال / Active Listening: با دقت و بدون قطع کردن یا قضاوت سریع به ایدهها و نگرانیهای دیگران گوش دهید. مطمئنم که به آن نیاز خواهید داشت.
-
همدلی / Empathy: دیدگاه و احساسات همتیمیهای خود را درک کنید، حتی اگر با آنها موافق نیستید. شرایط هر کسی برای او محترم و ارزشمند است.
-
ارتباط مؤثر / Effective Communication: به شکلی شفاف، محترمانه و دوستانه اطلاعات، ایدهها و بازخوردها را به آنها انتقال دهید تا کمترین مقاومت را از سوی افراد دریافت کنید.
-
مدارا / Tolerance: تفاوتها را بپذیرید. افراد شیوهها، دیدگاهها و فرهنگ متفاوتی برای انجام کارها دارند. باید بتوانید با آنها کار کنید و بر سر رسیدن به بهترین شیوهها با هم توافق کنید. در غیر این صورت، دیگران از کار با شما راضی نخواهند بود.
-
هوش هیجانی / Emotional Intelligence: احساسات خود و دیگران را بشناسید و در موقعیتهای مختلف واکنشهای مقتضی بدهید. اگر کسی از شما ناراحت است با او صحبت کنید و دلیلش را جویا شوید. اگر فردی نگران و مضطرب است، فضای لازم برای ابراز نگرانی را به او بدهید. برای ایجاد تعامل مثبت و سازنده با افراد پیشقدم شوید.
انتقاد پذیری
افراد تطبیقپذیر فقط واکنشدهندگان خوبی نیستند؛ بلکه میدانند بازخورد و نقد هم بخشی از همان مسیر است. وقتی همکار یا مدیر ما، نقطهضعفی را گوشزد میکند یا پیشنهادی برای بهبود میدهد، بهتر است بهجای دفاع یا توجیه از عملکرد خود، خوب گوش دهیم، به آن فکر کنیم و سپس نظر خود را ابراز کنیم. همین ویژگی سرعت رشد و کیفیت خروجیها را چند برابر میکند.
یک مشاور شغلی میگفت:
«وقتی برای یه موقعیت شغلی با سطح تازهکار / Junior مصاحبه میکنم، اصلیترین مهارت تطبیق پذیری که دنبالشم، توانایی دریافت و اجرای نقد و بازخورده. اگه این رو داشته باشه، میدونم آموزش و موفقیتش خیلی راحتتر پیش میره. اگه نداشته باشه چالشهای زیادی خواهیم داشت.»
چهار مهارت کلیدی در پاسخگویی مؤثر و بالغانه به بازخوردها:
-
دقت به جزئیات / Attention to Detail: به نکات ظریف و ریزی که در بازخوردها مطرح میشود توجه کنید. هر چیز جزئی خبر از واقعهای بزرگ میدهد. به دنبال نشانهها باشید.
-
توانایی پذیرش / Receptiveness: در برابر ایدهها و پیشنهادها، حتی وقتی متفاوت با نظر شماست یا چالشبرانگیزند با آغوش باز برخورد کنید. این فقط ایدههای ما نیستند که کار میکنند. شاید ایدههای دیگران هم عملی باشد!
-
هوشیاری / Attentiveness: دقیق و هوشیار باشید و بهموقع به تغییرات و اصلاحات موردنیاز تن دهید. نگذارید دیر شود و جبران غیرممکن شود. روندهای امروز بهسرعت تغییر میکنند.
-
شنیدن فعال / Active Listening: با تمرکز کامل گوش دهید و برای درک دقیق منظور افراد تلاش کنید؛ از آنها سؤال بپرسید. اگر اطرافیان شما در بیان افکار خود ناتواناند به آنها کمک کنید تا عقایدشان را شفاف بیان کنند.
شاید تا همین جای ماجرا هم به اندازه لازم درک کرده باشیم که تطبیق پذیری چیست. اما حیف است دو مهارت دیگر را که یادگیری آن بنیان شخصیت ما را دگرگون میکند و عملاً ما را در تطبیق پذیری به درجه استادی میرسانند تحلیل نکنیم.
تابآوری
اگر سال ۲۰۲۰ را به یاد بیاورید، احتمالاً این جمله را بارها شنیدهاید: «صبور باشید و تحمل کنید. این شرایط بالاخره تمام میشود.» از معلمهایی که میخواستند شاگردانشان را امیدوار نگه دارند تا مدیرعاملهایی که سعی داشتند تیمشان را وسط بحران کرونا سرپا نگه دارند، همه یک پیام مشترک داشتند: برای عبور از سختیها باید تابآور بود.
تاب آوری یکی از حیاتیترین مهارتهای تطبیق پذیری است؛ چه در مقیاس جهانی مثل همهگیری کرونا، چه در مقیاس کوچکتر در محیط کار. تابآوری یعنی بعد از یک شکست یا دوره سخت، دوباره روی پا بایستید و مسیر را ادامه دهید.
فرض کنید پروژهای که ماهها برایش وقت و انرژی گذاشتهاید، به دلایل خارجی کاملاً کنسل میشود. فرد تابآور بهجای ماندن در حس ناامیدی، بهسرعت مسیر جدیدی را پیدا میکند و انرژیاش را روی حرکت بعدی میگذارد. این مهارت امروز در محیطهایی که دائماً با تغییراتی مثل کارهای ترکیبی، تعدیل نیرو یا فشار بازار روبهرو هستند، حیاتی است.
چهار ویژگی کلیدی که داشتنش ما را تابآور میکند:
-
انعطافپذیری / Flexibility: اگر میبینید شرایط طبق برنامه شما پیش نمیرود، درست بهموقع مسیر یا روشهای گذشته را تغییر دهید. بیجهت مقاومت بیهوده و جانفرسا نکنید. در غیر این صورت احتمالاً بهزودی تسلیم میشوید.
-
اعتمادبهنفس / Self-Confidence: به تواناییهای خود برای عبور از بحران و شروع دوباره مسیر باور داشته باشید. خود را کوچک نبینید. برای افزایش اعتمادبهنفس، دستاوردهای خود در زندگی را مرور کنید و ببینید چه جاهایی کارهای بزرگی کردید که کسی فکرش را هم نمیکرد از شما بر بیاید.
-
عزم و اراده / Determination: مسیر را ادامه دهید حتی وقتی اوضاع سخت یا ناامیدکننده شده است. عزم و اراده شما را پیروز خواهد کرد. فقط کافیست جا نزنید و مسیر را ادامه دهید. کلید 90% موفقیتها همین است.
-
جدیت و پشتکار عملی / Diligence: حتی زمانی که نتیجه فوری دیده نمیشود، کارهای لازم را بهطور مداوم انجام دهید. اثر مرکب بالاخره شما را جلو خواهد انداخت.
تفکر انتقادی
فرض کنید یک پروژه جدید به شما سپرده شده و شرایطش با هر چیزی که قبلاً تجربه کردهاید فرق دارد. اولین واکنش طبیعی افراد احتمالاً سردرگمی یا حتی مقاومت به انجام آن است. اما کسی که تفکر انتقادی دارد، بهجای قضاوت سریع، یک قدم عقب میرود و اوضاع را دقیقتر بررسی میکند.
او میپرسد: «الان چه گزینههایی دارم؟ هر کدام چه نتیجهای میدهند؟ بهترین مسیر کدام است؟» همین نگاه باعث میشود تصمیمی بگیرد که هم سریع است و هم منطقی.
چهار مهارت کلیدی که تفکر انتقادی را تقویت میکنند:
-
تحلیل / Analysis: موضوع را به بخشهای کوچکتر بشکنید تا تصویر واضحتری از مشکل پیدا کنید. بدون تحلیل ابراز نظر نکنید.
-
مشاهده / Observation: سعی کنید جزئیاتی که بقیه نادیده میگیرند را ببینید. مثل تغییرات معنادار در رفتار مشتری یا روند بازار. عمیق باشید و فقط به ظاهر ننگرید.
-
حل مسئله / Problem-Solving: راههای عملی پیشنهاد دهید، حتی وقتی همه فکر میکنند به بنبست رسیدهاید و دیگر راهحلی کمککننده نیست. موضوع را از جوانب مختلف بررسی کنید و راهحلهای پیشنهادی را سبک و سنگین کنید.
-
تفکر منطقی / Logical Thinking: دلایل و شواهد موجود را کنار هم بچینید و به تصمیمی محکم و قابلدفاع برسید. بر اساس فرضیات و باورهای شخصی خود صحبت نکنید.
چرا بعضی افراد غیر تطبیقپذیر به دردسر تبدیل میشوند؟
در محیطهای کاری پویای امروز، تغییر یک اتفاق نادر نیست، بخشی جداییناپذیر از مسیر رشد است. با این حال، همیشه افرادی هستند که در برابر تغییر و سازگاری مقاومت نشان میدهند. این مقاومت میتواند از عوامل مختلفی ناشی شود؛ ترس از ناشناختهها، کمبود مهارتهای لازم برای انطباق، یا حتی تجربههای منفی گذشته که باعث شده فرد به تغییر با بدبینی نگاه کند.
عدم تطبیق پذیری معمولاً فقط یک ویژگی فردی نیست، بلکه بهمرور به یک مانع جمعی تبدیل میشود. چنین افرادی با اصرار بر روشهای قدیمی یا رد ایدههای نو، سرعت تصمیمگیری و اجرای پروژهها را کاهش میدهند. این رفتار نهتنها بهرهوری تیم را پایین میآورد، بلکه باعث فرسودگی روانی همکاران میشود که مدام باید با مقاومت آنها مقابله کنند.
از طرف دیگر، سازمانهایی که اعضای تطبیقناپذیر را نادیده میگیرند، دیر یا زود بهای سنگینی میپردازند. وقتی فرهنگ تغییر و یادگیری مستمر با دیوار مقاومت مواجه شود، نوآوری متوقف و فرصتهای رشد از دست میروند. نتیجه؟ تیمی که میتوانست خلاق، چابک و پیشرو باشد، بهمرور تبدیل به مجموعهای کند و پر از اصطکاک میشود.
جایگاه فرد تطبیقناپذیر در سازمان
هرچه جایگاه فرد در یک سازمان بالاتر باشد، پیامدهای ضعف در تطبیق پذیری و نپذیرفتن بازخورد، مهلکتر خواهد بود.
وقتی رهبران در برابر تغییر مقاومت میکنند یا انتقاد سازنده را نادیده میگیرند، موجی از اثرات منفی به وجود میآید که میتواند بسیار جدی باشد:
-
دامنه اثرگذاری گستردهتر: تصمیمات در سطوح بالاتر، کل تیمها، واحدها و حتی کل سازمان را تحتتأثیر قرار میدهد و میتواند منجر به لطمات روحی، افت انگیزه و موارد بدتر شود.
-
شکلدهی فرهنگ: رهبران الگوی سازمانها هستند؛ سختگیری بیدلیل و انعطافناپذیری آنها میتواند مقاومت در برابر تغییر را به یک هنجار در کل مجموعه تبدیل کند و سازمان را عملاً فشل و کمبازده کند.
-
ریسکهای بزرگتر: اشتباهات استراتژیک در سطوح ارشد معمولاً شامل به هدر دادن بودجههای کلان، از دست دادن مشتریان کلیدی یا تقدیم جایگاه سازمان در بازار به رقبا میشود.
-
کاهش بازخوردهای اصلاحی: هرچه جایگاه بالاتر باشد، افراد کمتری حاضر میشوند تصمیمات او را به چالش بکشند و همین باعث تشدید نقاط کور و رفتن به بیراهه میشود.
-
انتقال سریعتر آسیب: تصمیمات غلط در سطوح بالای سازمان، با سرعت در کل سلسلهمراتب پخش میشود و اثرات مخرب آن زودتر آشکار میشود.
در نهایت
در محیط کار امروز، کسی که در برابر تغییر مقاومت میکند، نه قهرمان تجربه است و نه نگهبان کیفیت؛ او مثل سنگی وسط جریان نوآوری میماند که همه باید وقت و انرژیشان را برای دور زدنش هدر بدهند.
اصرار بر «همیشه همینطور بوده» نه فقط یک عادت کهنه، بلکه یک سم پنهان برای تیم است؛ سمی که انگیزهها را میکشد، تصمیمها را کند میکند و فرصتهای طلایی را میسوزاند.
اگر هنوز فکر میکنید روشهای ده سال پیشتان بهتر است، بدانید که مشکل شما کمبود تجربه نیست، کمبود شجاعت برای یادگیری دوباره است؛ و این در دنیای امروز، یعنی زنگ خطری برای بقا. پیشنهاد میکنم مهارت تطبیق پذیری را خیلی زود به داشتههای خود بیفزایید.
«تفکر چابک فقط یک متدولوژی نیست، یک نگاه متفاوت به کار تیمی و حل مسئله است. در اجیلیتی، آموزش Agile با رویکردی عملی، تدریجی و متناسب با فضای کاری تیمهای ایرانی طراحی شده است.»
|